در منظومهی هستی که زیر نظر ناظم مطلق و حکیم علیالاطلاق شکل گرفته، هیچ انتخابی تصادفی نیست. حادثهها تنها زمانی به «رویداد» تبدیل میشوند که ارادهای آگاهانه پشت آن باشد. غدیر، از آن دسته وقایعیست که باید آن را نه صرفاً یک اعلان، بلکه یک تصمیم هستیشناسانه الهی تلقی کرد.
عقل اگر خود را از روزمرگی رها کند، بیدرنگ میپرسد:
چرا دقیقاً آن روز، آن ساعت، و آن مکان؟ چرا نه مسجدالحرام، نه مدینه، بلکه کنار برکهای بهظاهر ساده، پیامی به بلندای تاریخ ابلاغ شد؟
در آیه ۵۹ سوره انعام میخوانیم:
«وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ… وَ لا رَطْبٍ وَ لا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ»
اگر هیچ برگ خشکی بیاذن خدا نمیافتد، پس نام و محل غدیر خم نیز باید مبتنی بر حکمت باشد، نه تصادف.
اما بیاییم واژه «غدیر» را نه تنها در بستر تاریخ، بلکه در قاب زبان بررسی کنیم.
آیا ممکن است حروف این واژه، بیمقدمه، بینشانه، و بیارتباط با اصل موضوع انتخاب شده باشند؟
تجربهی متون دینی، به ما میآموزد که گاه یک واژه، آینهی تمامنمای یک مفهوم است. بیایید غدیر را حرفبهحرف بازخوانی کنیم؛ نه برای بازی با واژهها، بلکه برای کشف لایههای معنایی آن.
غین: غیرت، غالب، غیاث
با حرف اول، غین، مواجهیم؛ که از آن صفاتی برمیخیزد همچون:
غیور؛ همان صفتی که پیامبر در وصف علی (ع) بهکار برد و فرمود:
«إن الله غیور، و علی أغیر الناس»
یعنی حساسیت او نسبت به حریم دین و عدالت، جلوهای از غیوری الهی است.
غالب؛ نه در مفهوم سیاسی آن، بلکه در ساحت معرفتی و معنوی: او که بر جهل، بر انحراف، و بر تزویر غالب است.
و غیاث؛ فریادرس در تنگنای بیپناهی انسان.
در زیارت جامعه کبیره آمده:
«وَ غِیاثَ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِین»
علی (ع)، در موضع ولایت، نهتنها راهبر، بلکه پناه است.
دال: دهر، داعی، دلیل
دهر، در قرآن مفهومی ورای زمان دارد. در سوره هل أتی، از دهری سخن میرود که انسان هنوز به دنیا نیامده بود.
ولایت علی (ع)، نه پدیدهای سیاسی و محصول شرایط خاص، بلکه امتدادی از ارادهی ازلی پروردگار است.
داعی إلی الحق، یعنی آنکه نه از قدرت، بلکه از حقیقت سخن میگوید و مردم را با دعوتی درونزا به سوی حق میخواند.
و دلیل المتحیرین؛ یعنی همان که در شب تار یقین، چراغی در دست دارد. در متون دینی، امامان دلیل مسیر بندگاناند، نه جانشین قانون، بلکه مفسر حکمت قانون الهی.
یاء: یعسوبالدین، یمینالله
یعسوبالدین، یکی از القاب اختصاصی امام علی (ع) است؛ یعنی رهبر و پیشوای مؤمنان.
در ساختارهای اجتماعی، این لقب نشان میدهد که امام، صرفاً یک آموزگار یا قاضی نیست، بلکه روح جمعی امت است.
یمینالله؛ بهعنوان دست قدرت الهی، در ادبیات دینی بیانگر پشتیبانی خداوند از امام است؛ نه به معنای وابستگی ذات، بلکه اتصال در مأموریت و تجلی ارادهی حق.
راء: رکن، رئیس، رایه
در نهایت، «راء» ما را به قوام ساختار حرف واژهی غدیر است، شاید نمادی باشد از تاج ولایت بر سر دین.
رکنالدین و رکنالایمان، نشان میدهند که بدون امام، دین ایستایی ندارد.
رئیس الموحدین، لقبیست که جایگاه علی (ع) را در رأس نظام توحیدی تثبیت میکند.
و رایهالهدی، پرچم هدایت است؛ امام، همان پرچمیست که تا انتهای تاریخ، برفراز عقل و ایمان برافراشته خواهد بود.
غدیر، معماری ولایی دین
در هجدهم ذیالحجه، رسول اکرم (ص)، در صحنهای بدون سقف اما با آسمانی باز، علی (ع) را به عنوان ولیّ خدا معرفی کرد. این انتصاب، نه صرفاً یک تصمیم سیاسی، بلکه اعلام یک نظم الهی بود؛ نظمی که در آن، «قانون» با «عدالت» و «هدایت» در یک مسیر قرار میگیرند.
جملهی «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه» فقط ترجمهی ولایت نیست، بلکه الگوی پیوند بین ایمان، عقل، و اطاعت است.
وارث غدیر، عدالت آینده
غدیر اگر نقطهی آغاز بود، باید نقطهای برای انتظار نیز داشته باشد. انتظار ظهور، یعنی انتظار برپایی مجدد همان نظام مبتنی بر ولایت.
امروز، شیعه بودن، یعنی وفاداری به مدل حکمرانی غدیر؛
یعنی در میدانهای اجتماعی، سیاسی و حقوقی، همان دغدغهای را داشت که علی (ع) در نامهاش به مالک اشتر داشت:
«الناس صنفان؛ إما أخٌ لکَ فی الدین أو نظیرٌ لکَ فی الخلق»
اگر غدیر را بفهمیم، در رفتار حقوقیمان، عدالت را، نه فقط بهعنوان قانون، که بهعنوان ارزش، جاری خواهیم کرد.
لیلا اسدی
دیدگاه سرشار از ظرافت خانم دکتر لیلا اسدی وکیل محترم دادگستری عشق به غدیر و ولایت را به ارزش های متعالی انسانی در دنیای امروزی متصل میسازد؛ به تعبیر ایشان شیعه ی حقیقی ورای التزام به قانون، خواهان عشق به اجرای عدالت به عنوان یک ارزش عام در تمامی امور و لحظات زندگی میباشد.